وای من با دوستام بودم
بی تربیتا منو انداخته بودن جلو ، بعد داشتیم مسیرو میرفتیم
یه عروسک شنل سیاه پوش اون گوشه وایساده بود ، بعد من شک کردم بش و شکم درست بود ، داشتم نگاهش میکردم ، اول چشماش به روبروش بود ، و من همون لحظه داشتم با خودم میگفتم حالا نکنه عروسکه بیاد سمتمون
و همون لحظه دیدم نگاهش چرخید سمت من
جیییییغ کشیدم گفتم بچاااا این داره نگامون میکنه ، و اونم نامردی نکرد اومد جلومون اره برقی شو روشن کرد تازه به پامم خورد ولی چوبی بود چیزی نبود 😂
یه آدمه بیشعور رفته بود تو عروسکه
منم هم جیغ میکشیدم هم فحشش میدادم میگفتم برو گمشو عوضییییی از جلومون برو کنار اینم دید من حالا یهو میزنم ناکارش میکنم رفت کنار واقعا😭😂
وقتی اومدیم بیرون گلوم درد میکرد