فقط بگم کارمون داشت به طلاق میکشیدازبس شوهرم به خانوادش وابسته است وهمش میخوادبهشون خدمات بده رفتیم کلامنومیفروخت به اونا مشاورقانعش کردمادرش دشمن زندگیمونه وحق نداره بااونادنیای پنهان داشته باشه اونم تنهانمیره خونشون ولیالان مشکلم پسردوسالم هست که نادرشوهرم به شدت سعی میکنه منوبزنه کنارومحبت خودشوتودل بچه جاکنه منم یه بجه شش ماهه دارمونمیتونم اونجامراقبش باشم موندم چکارکنم