تا حالا شده که انقد از دست بچتون انقد ناراحت باشید که ازشون واسه چند دقیقه متنفر بشید؟راستش دخترم پدرمو در اورده از بس که همش میگه تاب بازی ی غلطی کردم واسش تاب خریدم که دیگه خیلی پارک نبرشم ولی ..... خدا شاهده روزی بیشتر از ۴ ساعت تاب بازی میکنه و منم ی سره باید کنارش باشم و واسش شعر بخونم و تابش بدم یعنی امروز دیگه میخواستم گریه کنم ۸ صبح بیدار شده رفته سراغ تاب نتونستم درست غذا بپزم یا به بقیه کارام برسم یعنی واسه چند لحظه ازش متنفر شدم ولی زود از خودم بدم اومد که چرا همچین فکری کردم
بعضی اوقات پیش میاد توام ادمی
بايد عادت كني
دختر منم به يه كاري كه گير بده ول كن نيس تا از سرش بيوفته
صبرتو خييلي زياد كن
ميدونم سخته چاره اي نداري
وای نگوووو
بچس دیگه عیب نداره
باهاش حرف بزن بگو بهش
عیب نداره همه از دست بچه شون ناراحت میشن
سعی کن عادتش بدی خودش سرشو با خودش گرم کنه مثلا یه هلش بدی دوباره یه یه ربع بعد یه هل دیگه!
اره ادم دلش میخواد بگیره بزنه تو سرشون
اسم اون احساس رو اشتباه میگی عزیزم نگو تنفر.
اوج خستگی وکم اوردن هست وهمه ی مادرا تجربه میکنن خیلی سخته حق داری خودتو سرزنش نکن
عشق وعلاقه ت بهش کم نمیشه فقط خسته میشی که طبیعی هست
نه بابا عذاب وجدان نگیر
آدمی دیگه سنگ که نیستی
مهم اینه که در کل دوسش داری
ووووی بچه منم‌امروز از صبح‌نق میزنه پدرم دراومده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
