تو هنوزم هستی...
تو همون کافه همیشگیمون رو همون صندلی روبه روی من
تو همون باغ بین درختا
تو همون کلبه، بیرونی و به من لبخند میزنی
صداتو میشنوم
صدام میزنی، میشنوم، توهم نیست، خیال نیست، واقعیته
کنارت میشینم
باهات حرف میزنم
از غمام میگم
از اینکه وقتی نیستی هیچی سرجاش نیست
از اینکه وقتی نیستی همیشه یه چیزی جای خالیش تو ذوق میزنه
از اینکه وقتی نیستی چقدر تنهام
چقدر غمگینم
چقدر میمیرمُ نمیمیرم
چقدر حالِ بَدَم غیر قابل توصیفه
چقدر خستم از همه ،،، از خودم ،، از آدمای دورم که درکم نمیکنن ، از همه کسایی که تو نمیشن
گوش میدی
هنوزم همونقدر مهربونی
هنوزم همونقدر صبوری
هنوزم همونقدر وجودت آرامش بخشه
هنوزم همونقدر دوست دارم
هنوزم همونقدر دلم برات تنگ میشه
هنوزم همونقدر تکرار نشدنی هستی
اصلا مگه میشه تورو تکرار کرد؟ قطعا در پروانه ها ، گل ها و درخت های سرسبزی که هیچوقت خشک نمیشن.
تو هنوزم هستی...
تو همیشه هستی.