خدارحمت ش کندوگل بهشت باشه ....یه روزمن حسرت اینکه مابچه بودیم حیاط رومیشستیم حوض باآب زلال وماهی های بزرگ قرمزش فواره ش روبازمیکریم وهندوانه که وسط حوض بالا وپایین میرفت فرش میانداختیم وسفره شام چراغ های روشن خونه دلمون روروشن میکرد وماچون بچه تربودیم احساس امنیت میکردیم مامان وبابام سرسفره وشام بادست پخت درجه یک مادرم که بوش به 7تاآسمون میرفت برادر کوچیکم آنطرف حیاط چرخ سواری میکرد ومدام مامانم به خواهرهای بزرگم میگفت اون بچه روبیآرید شام بخوره و.......اون دوتا خواهربزرگ ومامان وبابام واون برادرکوچیک که چرخ سواری میکردهمه رفتندوتوآسمان محوشدندوحسرت ندیدن شون تودلمون مونده
ویکسال واندی هست که همسر عزیزم هم به اونها پیوسته وحسرت ندیدن ش بدجوری دلم رو داغون کرده.....😢
برای شادی پدرت واموات خودم وهمه مومنین ومسلمین صلوات
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم