چندساله تنها شدم تنهایی میرم بیرون تنهایی میرم تو اجتماع سعی کردم قوی باشم عادت هم بکنم، ولی بدتر روحم پیرتر شده
دردامو تو خودم ریختم ترکیدم
گناهمون چی بوده نه آزاری به کسی رسوندم،نه به کسی کار دارم همش سرم تو کار خودمه دارم بی حاشیه میگذرونم
مث اینکه قراره حالا حالاها تنهایی مهمون همیشگیمون باشه
مثل اینکه خوشبختی به ما نیومده