از دستش خسته شدم واقن
یکسره داره جیغ میزنه صب تا شب داره خونرو اینور اونور میکنه
ب نوه هاش فوش میده منم بشینم باهام ضد میفته
ک من کار میکنم چرااین نشسته😔خب من باردارم نباید زیاد کار کنم از صبم خونشو جارو کردم ظرفارو شستم ناهار درس کردم خب چیکار کنم من
بعدم زنگ میزنه جلو من به دخترش میگه اره دارم تنهایی کار میکنم خونه پر گوه شده
اونم میگه پس مینا(ینی من)کجاس چرا کمکت نمیکنه اینم غر میزنه
هی ام بهم میگه تو تنبلی هیچی بلد نیسی شوهرت راضی نیس ازت ..دیشبم بهم میگفت یبار شنیدم در جواب فوش شوهرت توام به ما فوش دادی از اون موقع دیگه ازت خوشم نمیادو دوست ندارم
فقط دلم برات میسوزه باهات حرف میزنم
منم هیچی نگفتم فقط لبخند زدم بش
(بخاطر اینکه شوهرم رفته کارخونه شمال برای کار موندم خونشون و هیچ جوره شوهرم راضی نمیشه ک بمونم خونه خودم)
من افسردگی گرفتم تو بارداری و باید تو آرامش باشم اینجا ام پر انرژی منفی و فوش و تحقیره بدتر عصابم بهم میریزه