تو خونه دائم دعوا است از اول تابستون رو مخ هم راه میریم خواهرم مثل سگ تازی پاچه میگیره از همه درسام عقبم هر روز از ۱۲ ظهر تا ۴ بعد از ظهر دعوا داربم مادر روانیم تا ۱۲ شب ول کن من نیست
کنکوری ام
میخوام برم پانسیون ولی چون خیلی عقبم خجالت میکشم برم میرم همکلاسیامو میبینم که میرن دارن پیشخوانی میکنن حالم بد میشه دانش اموزایی رو میبینم که میگفتن اینا تهران رو شاخشونه پشت کنکورن استرس میگیرم...