بیاین داستان ترسناک بگیم😈خانومان باردار ممنوع

وقتی ظرف میشورم یا زیرپتوام

حس میکنم. یک چیز سیاه میاد از پشت میگیره 

یا میاد پتو رو برمیداره از روم زل میزنه بهم

یه خواب بد دیدم تو کودکی هنوز یادمه چندبار خوابو دیدم

منو مامانم رفتیم تو یه خونه تاریک بعد مامانم رفت بالا من روی زمین مهره جمع میکردم

وقتی رسیدم بالا نگا مامانم کردم دیدم تبدیل به خوک شده بعد من گریه کردم خواستم فرار کنم در سریع بسته شد

ما سمت خوزستان بعد تشیع تا یک هفته سر قبر نگهبانی میدن یکی از فامیلای شوهرم فوت کرد شوهرم امد خونه گفت غذا اماده کن ببرن پیش بچها قبرستون بخورن تعریف میکنه میگه تا رفتم قبرستون دیدم هوا تاریک کسی هم نبود رفت سر قبر دید کسی نیست میگه تا میخواستم برگردم یه خانمی با صدلی خشن اسموو جیغ زد تو قبرستون ۳الی۴بار تا یه هفته مریض و کابوس میدید شبا

🤣👍🏻

تعریف کن 

من از بچگی تو شب یه چیزهای می بینم مثلا شکلی شبیه شیطونک که برق روشن می کنم و چیزی نمی بینم . یل حس می کنم زلزله شده فردا می گم ولی کسی تایید نمی کنه که حس اش کرده . که بعد ازدواج توسل کردم . کمی کمتر شده . بعد جنگ ۱۲ روزه . بعضی از شب ها . صدای پدافند و خوردن موشک می شنوم . ولی باز واقعیت نداره 

منم جرات ندارم بگم میخوام بمونم بیدار تا نماز صبح بخونم از این ورم این جور تاپیکا رو دوست دارم