ما عروسی پسر عموی شوهرم دعوتیم یکی از دوستای مشترک ما و دامادم دعوتن عروسی های ما ۳. ۴ روز میشن که روز سوم روز اصلیه منم قراره برم ارایشگاه اینا حالا اون دوست مشترکه ۱ و نیم ساعت فاصلشونه با شهر ما حالا ما از فردا که یکشنبه اس دیگه عروسی شروع میشه تا چهارشنبه اونجاییم. اونا فقط سشنبه دعوتن تالار خانمش زنگ زده ما از فردا بیاییم بمونیم خونه شما،ما خودمون نیستیم از فردا اصرارم داره میاییم شوهرم گفته بریم چند روز بمونیم خونه شما. ب شوهرم گفتم خودت از سر بازشون کن برگشته مبگه من چی بگم بگو ما نیستیم کلید بدم بیایین خودتون بمونید اینو گفتم انگار خانمه بیشترم خوشش امد. مغزم داره میپوکه همش میگم کاش دستم میشکست اصلا جواب نمیدادم زنگ زد یعنی هرچی مستقیمو غیر مستقیم میگم نیایین شرایطشو ندارم انگار بجای مغز توسر زنش پشکله
من مه الوده تر از گردنه حیرانم ...بغض باران شده ی چشم تر گیلانم🌱 کاربری هفتم از سال ۹۷ با افرادی که فاقد شعورن وارد بحث نمیشم😌 عاشق اشپزی تو تاپیکای اشپزی تگم کنید
تاپیک مهاجرت رو خواهم زد. تاپیک آخرین شبی که روی تخت توی خونه کنار پدر مادرم میخوابم رو خواهم زد. تاپیک خداحافظی از ایران و مردمش رو خواهم زد. تاپیک جمع کردن چمدونم رو خواهم زد. فراموش نکن که به آزادی فکر کردی فراموش نکن که نفس هات به شمار افتاد فراموش نکن که امیدوار بودی که ناامیدشدی فراموش نکن که زخم عمیق برداشتی فراموش نکن فراموش نکن. مامان اگه صبح رفتم شب بر نگشتم جسدم تو بیابون پیدا شد نترس روی سنگ قبرم بزنیا بنویس تا آخرین لحظه جنگید مامان اگه هیچ وقت نتونستم از ایران برم هرکس داشت مهاجرت میکرد بهش زعفرون و پسته بده ببره با خودش. مامان کاش بیشتر مراقبم بودیا مامان تو امضام دارم برات مینویسم بگم تو اون شب رو تجربه میکنی که بدون من برمیگردی خونه و شب بدون من میخوابی و من فقط از اصفهان خارج نشدما من ایرانو ترک کردم. مامان دیگه شب زنگ نمیزنی بگی بیا خونه بابا منتظره دیر وقته بیا خونه سفره آمادست. مامانی برای تو نوشتم ولی نه فقط تو برای هرکس که میخونه امضام اون نمیدونه با نوشتن این امضا چقدر اشک ریختم و تصور کردم ولی نوشتمش و در آخر خانم امینی بخواب که ما بیداریم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
یکی دو نفرم نیستن ۵ نفرن ۳ تا بچه فکن خودت درگیر عروسی باشی بعد ۵ نفرم مهمون ناخونده توقع اشپزی و خونه داری داشنه باشن ازت
من مه الوده تر از گردنه حیرانم ...بغض باران شده ی چشم تر گیلانم🌱 کاربری هفتم از سال ۹۷ با افرادی که فاقد شعورن وارد بحث نمیشم😌 عاشق اشپزی تو تاپیکای اشپزی تگم کنید
اشتباه کردی حرف کلید دادن رو زدی. میگفتی ما خونه نیستیم که بتونیم پذیرایی کنیم. فلان روز تشریف بیارید بریم عروسی بعدش بیایین خونه ما
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "
بهش زنگ بزن و ازش معذرت خواهی کن و بگو لطفا نیایین شرایطشو نداریم
بهش گفتم ما نیستیم. باز حرفو عوض کرد برگشت گفت ایشالا میبینم همو ببینم شوهرم کی میاره مارو انگار اون قسمتو نشنید اصلا
من مه الوده تر از گردنه حیرانم ...بغض باران شده ی چشم تر گیلانم🌱 کاربری هفتم از سال ۹۷ با افرادی که فاقد شعورن وارد بحث نمیشم😌 عاشق اشپزی تو تاپیکای اشپزی تگم کنید