شوهرم تو کار خونه کمک نمی کنه تازه مدام ازم طلبکارم هست میگه وظیفه من نیست کار خونه بکنم تو باید چند روز تعطیل بودی همه جا رو تمیز می کردی و بقیه زنا چطور همه کارا رو می کنن تو سرکار رفتن رو بهانه می کنی همه این حرفا رو هم چون یه ذره زیر مبلا خاک نشسته بود جارو نزده بودم بهم گفت! خودش جارو کرد و گفت از قصد انجام نمیدی که من انجام بدم از زرنگیته از خودخواهیته و ...
یعنی طلبکارتر از این مرد نیست تو دنیا، هم سرکار میرم هم خرج خودم رو میدم هم کارای خونه و اکثر خرید خونه با منه شوهرم فقط خرج خورد و خوراک رو میده و گاهی برا غذا میریم رستوران اونم تو دعوا منت میذاره که چرا فلان وقت برا ناهار برنامه نریختی که مجبور نشیم غذا از بیرون بگیریم!
راستش دلم میخواد جدا شم چون دبگه روانم داغون شده ولی واقعا نمی دونم یه حس دوگانه دارم می ترسم بعدا پشیمون بشم یا حس می کنم ضعیفم و مشکلات زندگیم در مقابل بعضی زندگیا چیزی نیست که من اینطور میخوام فرار کنم از همه چی