امروز عصر مهمون اومده بود خونه مامان بزرگم اینا ماهم اونجا بودیم بعد یکی از مهمونا ازم پرسید چیکار میکنم اینا گفتم از شنبه قراره برم دانشگاه شروع کرد سرشو به نشانه تاسف تکون دادن😑 گفت دختر ۱۵ سال رو که رد کرد باید بره خونه شوهر دانشگاه و درس برای دختر معنی نداره🤮
انقدر حالم بهم خورد و ناراحت شدم ولی هیچی نگفتم
حالا همین خانومی که میگم ۳۰ و خورده ای سالش بیشتر نیستا ولی افکارش انقدر پوسیده و تهوع اوره
یجورایی پشیمونم که جوابشو ندادم