با مامان بیشعورم رفتم عروسی ،از اول تا آخر این عروسی کوفتی گفت فیلم بگیر ،هیچکس فیلم نمیگرفت هیچکس گوشی دستش نبود این انگار نمیفهمید انگار نمیدید هی میگفت فیلم بگیر فیلم بگیر دوتا گرفتم میگم بسه دیگه زشته شاید مردم نخواد فیلمشونو بگیریم ولی نمیفهمید دیگه هی میزد تو پهلوی انقدر گفته بود فیلم بگیر که حالم دیگه از صداش بهم میخورد آخرش هم خواهر عروس اومد گفت گوشیتو جمع کن فیلم نگیر دیگه تو اسنپ که نشستیم اشکم دراومد گفتم همینو میخواستی ،فیلمم یکبار دوبار ،ده بار ،بیست بار ول کن دیگه ،حتی بچه های ۸،۹ساله هم میدونستن نباید فیلم گرفت گوشی دستشون نبود ولی این هی میگفت فیلم بگیر بفرستم تو گروه خاله هات الهی اون گروه خراب بشه که بابتش باید ریده بشه به سر تا هیکل من انقدر گریه کردم که حد نداره از بس این گفت فیلم بگیر سرم درد گرفت از بس هی میزد تو پهلوی میگفت فیلم بگیر نفهم خودشم نمیگرفت هی به من میگفت آخرشم کاری کرد برینن به سر و هیکل من
من دیگه ۲۵ سالمه زشته این تذکرات رو به من بدن ،عین این بی فرهنگا کاری کردم که اومد بهم تذکر داد