شوهر من بیست و خورده ای روز شهر دیگه کار میکنه
ی هفته یا هشت روز پیش منه اونم اگه اضافه کار نباشه
من و شوهرم همشهری نیستیم شهر شوهرم اینا تا شهر ما یک ساعت و نیم فاصله هست شوهر من با اینکه خانوادهاش تو شهر من زندگی میکنند و باز هم برای انجام یادهترین کارهاش میره شهر خودشون مثلاً تعمیر ماشین یا دندون پزشکی .
سری قبل که ۴۰ روز اومده بود روز اول که رسید پیش من رفت شهرشون تا کاور ماشین بندازه روش باز اینکه میشد تو شهر خودمونم انجام بده ولی به این دلیل که مثلاً اونجا ارزونتره رفت همونجا شب که برگشت بهم گفت میگما باند بندازم رو ماشین گفتم نه برای چمونه من که از صدای بلند بدم میاد کم کم میخوایم ماشینو عوض کنیم دیگه گفت باشه تا فردا وقتی از خواب بیدار شده بودم دیدم رفته بیرون یهو بهم زنگ زد من دارم میرم شهرمون میخوام باند بندازم منم گفتم تو بعد عمری اومدی پیش من همش اینور اونوری و سر همین دعوا شد