داستان زندگیم از این قراره که یه شوهر معتاد و فوق العاده بد اخلاق دارم . توی مغازه بابام کار میکنه و توی خونه بابام رایگان زندگی میکنیم. شوهرم فوق العاده به خانواده ام بی احترامی میکنه و مغازه رو بالا کشیده و گفته حق نداره بابات پاشو تو مغازه بزاره . خیلی بی آبرو هست من تا اسم طلاق بیارم تو محله دادوهوار راه میندازه و شیشه خونمون رو میشکنه و بی آبرو بازی در میاره . گفته بخوای طلاق بگیری همتون رو میکشم و خونه و ماشین رو آتیش میزنم و واقعا از همچین مرد معتادی بر میاد . ما آبرو داریم تو محله . نمیدونم با همچین مردی چه کار کنم نه میتونم طلاق بگیرم نه میتونم بمونم