شوهرم از روزی که عقد کردم فقط دنبال رفیق بازی این چیزاست اصلا خونه نیست یجوریم چشم پلکه که نگم براتون الانم خونه ی یکی از رفیقاش نشسته بودن یکی از اشناهام عکسشو برام فرستاد منم اینقدر گریه کردم که نفسم بالا نمیاد خیلی بدبختی کشیدم تو این زندگی رنگ خوش ندیدم اصلا تو این زندگی خیلی خستم خیلی بچه ندارم ولی راهی ندارم برای طلاق گرفتن شبام همیشه اخر شب میاد خونه من خونه ی مامانم اینا میخابم بیشتر وقتا چون خونه نیست میترسم تنها خونه بمونم
😞😞😞
خب توام که خونه مامانت میخوابی .این چه زندگیه !!جدا شو حداقل ...
این چ زندگی خب وقتی جدا میخوابید تو خونه مامانتی چرا جدا نمیشی
عمرتو حدر نده مردای خوبش حال بهم زن شدن این که دیگه رفیق بازه راهش معلومه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
