منم يه بار 16سالگی رفتیم خونه فامیل دور یه مستأجر داشتن پسره معلول بود من خیلی دلم براش سوخت خیلی بهش اهمیت دادم بهم گف خونتون کجاس ؟گفتم چرا؟کفت میخوام باهات ازدواج کنم باصدای بلند همه زدن زیر خنده من خیلی خجالتی بودم خیلی ناراحت شدم از اون موقع زیاد به پسر بچه ها اهمییت نمیدم جالبه الان همسايه مامانم اينا شدن جوون شده يه بار ديدمش منو نشناخت
بگو باشه ،منتظر میمونم جراح بشی بیایی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
26 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
32 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
