یکی از فامیلامون نزدیک به دوساله که در حال جدایی هستن هردوتا شونم مقصرم دوتا هم بچه کوچک دارن حالا چند روزی بود به تفاهم رسیده بودن زنه به خاطر بچه هش گفته هرچی باشه تحمل میکنم امروز رفتن دادگاه که پرونده رو ببندن بیان سر خونه زندگیشون که مرده تو دادگاه جلو همه میگه هم باید مواظب مامان بابام باشی هم مهرتو ببخشی دیگه بابای زنه عصبانی میشه کلی دعوا میشه که چطور این حرف و میزنی دباره همه چی به هم ریخته زن بیچاره فقط گریه میکنه بخاطر بچه هاش خیلی خوشحال بود برمیگشت خونش
به روم نمیارم اما یه گوشه از قلبم برای تموم چیزهایی که حقم نبود ولی تجربهشون کردم درد میکنه... 💔🙃
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
بهتر بچها بلاخره متوجه میشن طلاق بهتره یه خانواده پر تنشه
کسی قدر دل پاک مونه هرگز نمی دونه مو "موسی" هم ِبشُم "آسیه" از "آبُم" نمی گیره.نِفهمید و نمیفهمن مُنو درد مونه اینجا مو خط دکترُم خالو کسی قابُم نمی گیره 🍀
خیلی نفهمه خیلی واقعا دلم میسوزه به حال زنه با اینکه مردک از نزدیکامونه
زنه بدون دخالت پدرش برگرده سر خونه زندگیش ولی مهرش رونبخشه اگه خیلی دلش تنگ شده. بعضی مواقع خانواده ها که میخوان پادرمیونی کنن بیشتر باعث قهر و جدایی میشن.
نمونه اش یکی از اقوام بخاطر دخالت داییش که مثلاً برای آشتی اومده بود کلا طلاق گرفت.
زنه بدون دخالت پدرش برگرده سر خونه زندگیش ولی مهرش رونبخشه اگه خیلی دلش تنگ شده. بعضی مواقع خانواده ...
خانوادش خیلی سعی کردن آشتی شون بدن این دو سال مرده به هیچ جوری راضی نمیشد که زنه رو برگردونه هر کار کردن هم خانواده زنه هم خانواده مرده ولی بازم مرده راضی نمیشد حالابعد دوسال یهو راضی شد بیاره همه خیلی خوشحال بودن هر دوطرف تا اینکه این بیشعور تو دادگاه این حرف و زنده دیگه بابای زنه خیلی عصبانی میشه میگه هیچ وقت نمیزارم برگرده دخترم
به روم نمیارم اما یه گوشه از قلبم برای تموم چیزهایی که حقم نبود ولی تجربهشون کردم درد میکنه... 💔🙃