در راستای تاپیک دیشب باید به چیزایی رو بگم وگرنه میمونه تو دلم من حالم زیاد خوب نیست وباخوندن بعضی کامنتا از شدت بی ادبی و فحش،شدت تهمت و افترا حالم دو چندان بدتر شد من به کنار لااقل به فکر اطرافیانتان باشید با این حجم از افکار زشت
اول از همه از دوستانی که نگرانم شدن و پیگیر حالم بودن بی نهایت تشکر میکنم خدا امثال شما رو زیاد کنه
واما اون دسته از دوستان که گفتن تاپیک فیکه اولا اینکه مجبور نبودید کماکان توی تاپیک بمونید شمایی که وقتتون ارزشمنده،گفتید تاپیکام باهم نمیخونه دقیقا کجاش نمیخونه چرا فکر میکنید شرایط زندگی هرکسی که باهاتون متفاوته پس داره دروغ میگه شوهرم دبی رفته بعدم دوره همی رفته به فاصله چند روز از هم این کجاش غیرقابل باوره؟همسرم به واسطه کارش مسافرت خارج از کشور زیاد میره درضمن اون اتفاق نحس بعد از تاپیک سریال اتفاق افتاد تاپیکو تو راه برگشت به خونه زدم تا سرمو با اون گرم کنم و نخوام با همکارم صحبت کنم من چون در هفته فقط سه روز حضور دارم تو شرکت روزایی که حضور دارم معمولا تا هشت نه شب میمونم شرکت و باید کارارو تموم کنم چون دانشجو هستم و وقت نمیکنم هر روز برم سرکار،درضمن من کجا گفتم برادر شوهرم توجه خاصی به من داره؟من گفتم خونواده شوهرم کلا باهم راحتن جاریام با شوهر من همون قدری راحتن که من با برادر شوهرم راحتم
بعضیا آدمو از تاپیک زدن هم منصرف میکنن