قضیه از این قراره که منو همسرم عاشقانه ازدواج کردیم با وجود مخالفت بقیه خلاصه انقدر دقدقه زیاد داشتیم دو سال عقد بودیم بهترین جهیزیه رو خرید همیشه خودشو تو فشار میذاشت میگف میخوام سرت بالا باشه از انتخابت عروسیمونو بهترین شکل گرف من دوس داشتم ساده باشه خیلی به خرج نیوفته ولی قبول نکرد خلاصه بعد یه سال از خونه داریمون ورشکستگی مالی برامون افتاد شوهرم کارش نگرفت کلاهشو برداشتن دستمون به هیچی نرسید مجبور شد فرار کنه بره یه شهر دیگه که بتونه پول بفرسته بدهیارو بدیم. تو همین هاگیر واگیر که منت همه سرم بود داغون بودم هم بخاطر اینکه واسه اولین بار ازش جدا شده بودم که معلوم نبود چند ماه شاید نبینمش هم بخاطر حرفای بقیه که میگفتن دیدی راضی نبودیم دیدی فلان شد,
یه هفته رد شد که رفته بود شهر دیگه که ایرانسل منشو داشتم دائم چک میکردم ببینم با طلبکارا یه وقت در تماس نباشه که ردشو بزنن که متوجه شدم با یه دختره از شهر خودمون که قبل ازدواجمون همو میخواستن و سه سال رفیق بودن در تماس بود همه تماسشون شاید یه ماه بود ولی من ، من نابود شدم وقتی پیاماشونو خوندم اینکه شبا تا صبح چت میکردن باهم اینکه زنگش میزد اون وقتایی که من گریه میکردم با اون دختره در تماس بوده و میخندیدیه اینکه این بلا اومده بود سرمون ولی تو این موقعیت خیانت کرده بود .اون همه جونم بود کسی که ادعای عاشقیش میشد با یکی دیگه در تماس بود وای خداا😭😭😭😭من بهترین بودم خوشگل بودم همه خاطر خوام بودن من با مخالفتای بقیه زنش شدم من اگه متوجه ارتباطشون نمیشدم هنو ادامه دار میشد خدایا این حق من نبود. دو ماه باهاش قهر بودم با التماسای شدید که کرد و عشق زیادی که بهش داشتم به بار دیگه بهش فرصت دادم و دلمم بحالش میسوخت که تو این شرایط ولش کنم خیلی شرمندس میگه اشتباه کردم ولی بعضی مواقع تا میام حرف بزنم میگه این قضیه رو باز نکن دیگه طلبکاره منم چون دلم پره نمیتونم تحمل کنم بچه ها چجوری خودمو اروم کنم هفته پیش رفتم اونجا دوسه روز پیش هم بودیم همش چشام بهش بود ک به کی نگا میکنه حساس شدم خیلی داغونم خیلی عاشقشم ولی با همه اینا دوس دارم جدا بشم ازش چون دارم کنارش اذیت میشم😔😭همش میترسم بعدنا بازم خیانت کنه