دوستان . همسر من شغلش تو شهرستان خودشه هرروز از صبح میره اونجا مغازه داره و شب ساعت 8/9 برمیگرده و من صد درصد مطمئنم که هرروز اونجا حتی شده تو مغازه اکثر تایمش رو با رفیقاش میگذرونه یعنی دوستاش اینا میان تو مغازه . خونه مادرش اینا هم بغل مغازشه . بعد منم سرکارم از صبح تا 4 و نیم و خیلی دارم حرص میکشم از این بابت که چرا اکثر تایمش رو با دوستاشه و یا حتی خونه مامانش ... مثلا امروز زیاد کار نداشت و تقریبا میشه گف کلا کاری نداشت فقط یه میز قرار بود سفارش بدهد برا مغازه. میتونست بمونه خونه و میز رو سفارش بده تا ازو نجا تحویل بگیرن باباش اینا .میتونست بمونه و خودش بیاد دنبالم. ولی از صبح رفته الانم بهش پیام میدم کی میای میگه نمیدونم میز رو الان سفارش دادم بعد ازینکه تحویل گرفتم میام درحالی که بهش گفتم دلم گرفته و دلم تنگه. مطمئنم که به هوای دوستاش رفته اونجا ... نمیدونم منطقیه ناراحتیم یانه ولی خیلی دلم گرفته . درعین حال هم میخوامک واکنشی نشون ندم تا بفهمه چقدر از وابستگیم بهش کم شده
مغازه چی داره؟
تو شهر محل کار همسرت ساکن باش این فاصله اشتباهه . کار خودتم اگه تخصصی نیست منتقل کن اونجا
اسی من با اینکه عاشق خواستگارم شدم به خاطر رفیقاش بهش ج منفی دادم حالا خیلی حالم بده
حق داری عزیزم
ولی سعی کن با زبون خوش شوهرت بکش سمت خودت
یعنی اشتباه نکردم؟
از صبح کله سحر تا ساعت ۹ سرکار دولتی میرف بعدظهر دانشگاه میرفت دو تا لیسانس داش فوق هم قبول شده بود بعدظهر تو بنگاه کار می‌کرد تا کار ساخت و ساز رو یاد بگیره مهندس بود منم چون گف نماز نمیخونه و با رفیقاش رفتم سفر ردش کردم
مطمئنی دوستاش میان تو مغازه ؟چون اگه پاتوق چند تا مرد باشه کسی نمیره خرید کنه سوپریا همیشه تو مغازه تنهان و سرشون شلوغه
لبنیاتی که آن چنان نیاز نداره خود طرف روش بمونه میتونه یه نفر براش بگیره در عوض خودش به جای دادن کرایه بنزین تا شهرستان توی همون شهری که خودتون هستین بمونه یک کار دیگه ای انجام بده و اینطوری وضعیت مالی خیلی بهتر میشه بعد خب اینم بهشون بگین برفرض مثال دوستانشون جمع کنین یک خانمی مجردی یا یک خانمی که همسرش فوت کرده یک چیزی بخواد نمیتونن برن اونجا خرید کنن
و به اطرفیانشون و دوستاشونم میگن که اگر خانمی قصد خرید چیزی داشته باشه نمی تونه بره چون اونجا شهرستان مثل شهرهای بزرگ نیست که
