رفته بودیم با شوهرم مغازه که لباس مجلسی بخرم. فروشنده یه دختر جوان بود که خیلی آرایش کرده بود و موهاش رو هم ریخته بود بیرون. شوهرم آدم تقریبا مذهبی هست. دختره هر لباسی که میپوشیدم میومد نظر میداد که خوبه و اینا. زبونم میریخت. یه سری اومد و نمیدونم چی گفت. یادم نیست دقیق. فکر میکنم گفت که هر چقدر میخوای فکر کن ما عجله ای نداریم. بعد رفت. من توی اتاق پرو بودم و فقط شوهرم رو میدیدم. ولی دیدم که دختره که اینو گفت و داشت میرفت، شوهرم خندید و یه نگاه از بالا تا پایین بهش انداخت. خیلی ناراحت شدم. بعد از اینکه از مغازه اومدیم بیرون، به شوهرم گفتم چرا اینطوری نگاهش کردی؟ گفت خب یه تیکه انداخت منم اینطوری نگاهش کردم. بهش گفتم چه ربطی داره؟ تیکه بندازه. تو نباید یه دختر دیگه رو اینطوری نگاه کنی.
شب هم وقتی خوابید، توی خواب ارضا شده بود البته این اتفاق معمولا میفته براش. تقریبا هفته ای یه بار. اما خب چون شبش اون اتفاق افتاده بود، حس خوبی نداشتم.
نمیدونم. بعضی وقتا با خودم فکر میکنم شاید بخاطر سادگیشه. اخه معمولا پسرا بیشتر اینطورین که دخترا رو عادی نگاه میکنن. یعنی بدون منظور. مثل نگاه پسر به پسر. گفتم شاید اینم مثل حالتی که اگه یه پسر یه چیزی میگفت اینطوری نگاهش میکرد، نگاه کرده و من زیادی حساس شدم.
نظر شما چیه؟