خلاصه واقعا کم نداشتم براش شیفتام جابع جا کردم باهم باشیم براش آشپزی کردم یبار شیفت بودیم چایی میریختم و فلان اونم هی بی ادب تر میشد پیام دیر سین میکرد و ...
و اینک به جز اون اردویی که رفتیم اصلا نرفتیم بیرون اونجام که تنها نبودیم حرف بزنیم
بهش میگفتم بیا حرف رسمی بزنیم نمیومد
البته دوبارم پیچوند منم چند بار بهش گند زدم یبار خودم بهش پیام دادم که اشتباه کردم
خلاصه یشب رفتیم بیرون بالاخره
خیلی خلاصش میکنم ولی بحثمون شد سر اینک گفتم من اهل رابطه ج.سی نیستم
انداخت تو بیابون و تند رانندگی کرد و گوشیم میخواستم ب دوستم زنگ بزنم از دستم چنگ زد و یک روانی بازی های درآورد که میخواستم برم پیش پلیس
بعدش دیگ گفتم تمومع
اومدم خونه کلی فحش محش بهش دادم که خدا لعنتت کنه و ....
و گفتم دیگ هیچوقت نمیخوام ریخت و قیافش ببینم