امروز خیلی خلوته سایت
من از صبح که رفتم پیاده روی تو پارک بعد اومدم برای صببحانه درست کردم خوردیم
دیگه نشستم پای لپتاپ تا ساعت دوازده و نیم و کیک درست کردم برای دخترم
با مامانم لباس تا کردیم و اتو کردیم و چای خوردیم حرف زدیم
خواهرم اومد ناهار خوردیم و دوباره نشستم پشت میز تا ساعت 5 طول کشید
رفتیم یکم بیرون چرخیدیم و اومدیم شام درست کردیم الانم دراز کشیدم دارم لباس دخترمو میدوزم
شما چه خبر؟؟
از صبح تا ظهر درگیر انتخاب واحد بودم به زور ۱۲ واحد گیرم اومد باید برم دانشگاه بقیه شو بردارم😑
هیچ
ساعت دوازدع بیدار شدم
ناهار خوردم
تو گوشیم یه ساعت چرخیدم
دو ساعت درس خوندم جلو جلو برا سال جدید
بعد از ظهرم که بیکار نشستم پا گوشی
تو پینترست بودم همههه ششش🥹🤣
الانم شام خوردم باز نشستم پا گوشی
صبح لباس هارو شستم ،وسایل جمع کردم اومدم خونه مادرم تا چهارشنبه بریم عروسی خواهر زادم
نکن خب دیگه
به خودت مسلط باش بالاخره بچس چند سالشه
من معمولا قبل اینکه جاهای مهم بریم بهش به ارومی تذکر میدم و وعده میدم فلان چیزو برات میخرم اونجا هم اگه یادش رفت بهش یاداوری کن
ولی بچه ها ذوق عروسیو دارن دیگه اونم هیجان زده میشه
من چهارتا بچه دارم این پسرم هشت سالشه تا زمانی که پسرم شلوغ کاری هاش شروع نشده بود من و همسرم وقتی بچه ی شلوغ می دیدیم می گفتیم پدر ومادر این بچه کم کاری کردن نمیتونن بچه تربیت کنند فقط تولید میکنن الان همیشه به شوهرم میگم این کارمای حرف های ماست ما که خیلی توجه می کنیم خیلی دقت میکنیم به تربیت بچه ها این چرا هیچ وقت گوش نمیده به حرف وهمش در حال آتیش سوزاندن هست
