من دارم میرم شهرمون به مدت طولانی. با پارتنرم رفتم بیرون برای خداحافظی. با هم اسنپ گرفتیم. موقع پیاده شدن و جدا شدن، بغلم کرد. بغلمون هم بغل خیلی عجیبی نبود. معمول بود واقعاً.
بعد رانندهٔ فضول هی به من گفت حالا من متأهلم ولی طفلک مجردا که شماها رو میبینن دلشون میخواد.
واقعا تعجب کرده بودم. ناراحتم که بهش نگفتم به تو چه.