داستان برمیگرده به ۱۰سال پیش
یه آقایی با پدرزن پسرش رفیق بود و همسایه
بعد از نماز مغرب از مسجد با ماشین برمیگردن خونه
اسم این آقا رو میزاریم آقای الف و اسم پدرزن پسرشو میزاریم
آقای ب،
آقای ب ،آقای الف رو میرسونه خونه اش
و طبق گفته خودش وقتی میرسه خونه،یعنی ۱۰دقیقه بعد
بهش زنگ میزنن آقای الف تصادف کرده
آقای ب دوباره برمیگرده و میبرتش بیمارستان
توی بیمارستان آقای الف اصلا نمیتونسته زیاد صحبت کنه
فقط گفت چن نفر صورتشونو پوشندن منو زدن
و من تازگیا متوجه شدم،طبق گفته همسایه ها،
که آقای الف با زن آقای ب رابطه نامشروع داشته
یعنی با مادرزن پسرش🫢
بنظر من قاتل آقای ب باشه،با همدستی چن نفر
که صورتشونو پوشندن،وگرنه چطور ممکنه
این آقا دوستشو برسونه خونه و بعد ده دقیقه
بهش زنگ بزنن طرف تصادف کرده؟؟
اینم بگم اول فکر کردن تصادفه ،ولی بعد تو پزشکی قانونی
مشخص شد با چوب به سرش ضربه زدن و بدنش هم ضربه داره و خونریزی داخله باعث مرگش شده،
من میگم اگرم کسی میزدش ،این آقا که رسوندتش چجوری صدای درگیری یا تصادف رو نشنیده؟
این همسایمون آقای ب خیلی آقای سربه زیر و مثبتیه
وای بچه ها قافش واقعا مشکوکه😑از من که سابقه خوندن یه عالمه پرونده جنایی رو دارم ،مطمئنم همین قاتلشه
اما چون خیلی مثبته کسی بهش شک نکرده
اینم بگم اون آقا سمت مهمی توی نیروی انتطامی داشت
و بغیر از زن آقای ب با خانم های دیگ رابطه داشته به عنوان رشوه تا مشکلشونو حل کنه