2777
2789

تجربه خیلی بدی دارم خواهرم تومور تخمدان و آسیت شدید داشت و خیلی حالش بد بود و مرتب تهوع و ضعف داشت. به خاطر حالش من هم استرس شدید داشتم. نوبتمون که شد رفتیم تو. ازم پرسید آزمایشها کو؟ دیدم یادم رفته از ماشین بیارم. یهو چنان دادی کشید که واموندم. به خاطر خواهرم استرس داشتم اون هم استرسم رو ده برابر کرد. گفتم نوبتمون رو از دست دادیم. حالا طفلی خواهرم رو کجا ببریم؟ با همون داد و فریاد گفت برو بیارش. تا من ده طبقه شلوغ برم پایین و بیام خیلی طول می کشید. آسانسور هم غلغله بود. طوری که صف کشیده بودن. اومدیم بیرون و دوباره خواهرم منتظر شد تا من برم و بیام.

این قدر ناراحت بودم که خدا می دونه بیشترش هم به خاطر خواهرم بود. بعد که دوباره رفتیم تو، گفت هیچ کاری نمی تونه بکنه. چون توده بزرگ شده. تازه فلوشیپ آنکولوژی هم داره. حجم ناامیدی ما رو نمی تونین حدس بزنین. درست آزمایشها رو نگاه نکرد حتی نفهمید تومور مارکر چنده. فقط یه نامه برای نمونه برداری برای رادیولوژی نوشت که با توجه به آسیت خواهرم معلوم نبود کار درستی بود یا نه و باعث پخش شدن سرطان میشد یا نه. 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز