بگین تا منم تایپ کنم
دوست دارم بنویسم اما شاید خانم منتظری باشه اینجا شرمنده اون بشم 😔😔😔
داشتم بال درمیاوردم ساعت ۸ صبح بیبی چک زدم. زنگ زدم ب همه گفتم
هنوز بیبی چکمو دارم
تو اقدام بودم بیبی چک مثبت شد از خوشحالی جیغ زدم و گریه کردم شوهرم خونه بود ترسید فکر کرد اتفاقی افتاده با گریه بیبی چک نشون دادم گفتم مثبت دیگه بغلم کرد بوسم کرد ماه دوم اقدام باردار شدم وقتیم صدای قلبش شنیدم گریه کردم مامانم می‌گفت کاران غیر عادی چون زود باردار شدی و منتظر نموندی
اولی ذوق داشتم سقط شد
دومی استرس وناباوری فکرمیکردم اینم سقط میشه
سومی خوشحالی چون مرخصی میگرفتم
چهارمی هم خوشحالی
از سونوگرافی اومدم بیرون با ذوق زنگ زدم به شوهرم و گریه میکردم از خوشحالی ... باورم نمیشد بالاخره پروردگار بهم لطف کرده بود... بعد ۷ سال بعد اون همه غصه و انتظار...🍎
هعیییی من خودم بچم خدا خواسته بود ، دیروز که فهمیدم یه حس عجیب نگرانی ، آرامش ، عشق زیاد و مسئولیت سنگین حس میکنم
ولی من میگم انگیزه پیدا کنن توکل کنن بخدا ..
من چند سال منتظر بودم تمام دکترها جوابم کرده بودن یه شب کلی گریه کردم گفتم خدا اگه الان الان صدام می‌شنوی اگه الان منو میبینی منم باردار میشم ..۱۴ اسفند بود ..گرفتم خوابیدم
۱۵ فروردین متوجه شدم باردارم ..معجزه خدا اومد تو زندگیم
خانما من تو آزمایشمhCG بالا بود ، ممکنه دوقلو باشه ؟!
به شوهرت گفتی عزیزم؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
