2777
2789
عنوان

کارت عروسی

316 بازدید | 38 پست

سلام هموطن های عزیزم ممنون میشم بهم راهنمایی کنیدمابرای عروسی مان قراره خانواده های عروس و داماد هرکس مهمان های خودشون رو شام بدن یعنی خانواده داماد گفتن که ماخرج مهمان های شماراتقبل نمی‌کنیم وشماخودتون باید مهموناتونوشام بدین ماهم اولش ناراحت شدیم ولی مادرم وقتی دید من خیلی دوست دارم عروسی بگیرم قبول کرد مادرشوهرمم و قرارشدعروسی بگیره بعدازکلی پافشاری های من که همش یه بهونه می‌آورد ومقاوت میکرد که من صرف نظر کنم ولی من واقعا عروسی ونتونستم از ذهنم بیرون کنم هرچقدرباخودم کلنجار رفتم نتونستم ازلباس عروس پوشیدن بگذرم خلاصه بعداز۱سال ونیم ک عقدیم با هزار بگیروبکش از سمت من قبول کرد ولی وقتی بعدازکلی گشتن لباس عروس اون لباس عروسی که تو رویاهام بودو پیداکردم ۱۴ونیم قیمتش بوداولش قبول کرد حتی دسته گل وشنلم ازهمون مزون انتخاب کردم وقتی رفتم قرارداد ببندیم به صاحب مزون گفت دست نگه دار شنبه میام قرارداد می‌بندم و بیعانه میدم منم بهش احترام گذاشتم و چیزی نگفتم ،گفتم می‌ره شنبه بیعانه میده خلاصه شنبه ها گذشت ونرفت همش یه بهونه ای می‌آورد و آخرش گفت گرونه فلان دیگه منم مثل سری های قبل زیاد پیگیر نشدم خودمو اذیت نکردم چون نمی‌تونستم همش باهاش توبحث باشم رفتم یجادیگه لباساشو دیدم که تن پوشای اولش ۱۰،۱۱تومن بود وتن پوشای دوم و سوم ۸تومن چنتالباس پوشیدم و همش تو ذهنم بود که تن پوش دوم بردارم ک بهش فشارنیاد ک خلاصه یه تن پوش سوم پوشیدم خیلی بهم میومد و قشنگم بود ولی معلوم بود لباس چند تن خورده مثل تن پوش اولش نیست خلاصه همونوانتخاب کردم خودم ۱تومن ازپول همسرم که برای قسط بهم داده بودودادم درصورتی ک قراربود لباس عروس و هزینه ی بقیه عروسی وخودش بده چون سرعقدم مادر منم منوفرستادارایشگاه هم برام لباس عقدوکیف و کفش وتوروتاح اینا هم خریده بود میخاست مراسمم بگیره و مادر شوهرم اصلااجازنداد گفت سال پدرم نشده هرجوری بودنگذاشت حتی ماشیرینی وشربت هم بدیم قرارشد که هزینه های عروسی رومادرشوهرم تقبل کنن خلاصه ازقبلشم چون قراربود ایشون هزینه های عروسیوبدن نگذاشتن من دیجی رو انتخاب کنم من کس دیگه ای مد نظرم بود که اصلا بدون پرسیدن نظر من گفت میخام فلانی دیجی رو بگم بیادک من پش...ام ریخت براخودم گفتم یعنی نمیخاد اصلانظرمنه عروس روبدونه منم اول گفتم من ازین دیجی خوشم نمیاد و فلان دیجی دوست دارم بیاد که گفت نه این خوبه و من میخام به این بگم بیاد دیگه گفتم عیبی ندارد دیجی هم دیجی دیگ خیلی وسواس ب خرج ندم ولش کن چیزی نگم محض رضای خدا اصلا حوصله بحث ندارم براخودم گفتم باشه اوکی بگوبیاد.حتی تاریخ عروسی مونم اول خودش انتخاب کرده بود بدون اینکه نظر منو اصلا بپرسه ۴/۴۱۴۰۴ک به خودش گفتم مگ دیوونه ام بخاطر یه تاریخ رند آنقدر خودمو اذیت کنم وسط ظهرعاشوراعروسی بگیرم تواین گرما اصلانمیتونم تحمل کنم طاقت گرما رو ندارم برای عروسی اینجوری بجای اینکه حواسم به عروسیم باشه خوشحال باشم همش باید اعصابم خورد باشه گفتم که مهرباشه من فصل سرماایده آلمه اون موقع حس خوبی بهم دست میده و گفت اییییی نه براچی اون موقع و فلان وایناگفتم نه مامان من اونموقه میخام و موافقت کرد گفت باشه کلا اینم بگم خیلی توهمه ی مساعل شخصی من دخالت میکنه و همش میگه من دوسدارم اینجوری باشه تو اینجوری باشه که اصلانمیتونم تحملش کنم مغزمومیپاشه بهم دخالت کردنم حدی داره سرویس طلا هم ک نخریدبرام گفت من ندارم بازمن گفتم وقتی ندارع ندارع دیگه چیکارکنم رفتیم یجاسرویس بدلی بگیریم من دوست داشتم سفید بگیرم همش هی سرویس های زردوانتخاب کرد که شبیه طلا بودن هی میگف فاطمه این اینوبگیریجوری هم میگف ک مثلاً من حتما بایداونومیکرفتم جلوی فروشنده ومامانمم بود یجورباهزارمنت و اعتمادبه‌نفس داره میگه من اصلا از سرویس سفید خوشم نمیاد حالاانگاراون عروسه میخادخریدکنه یاانگارمنو واقعا برده طلافروشی دیگه بهش توجه نکردم یه سرویس سفید خریدم شد۱۹۵۰داشت جونش بالامیومدمیخاست پول بده که این سرویسه فقط گوشواره وگردنی داشت دستبند نداشت دیگه یه دست بندسفیدشبیه سرویسم پشت شیشه مغازه دیدم به آقاهه گفتم این دستبند چند گفت ۶۵۰ابکاری نقره اس توقع داشتم بخرن برام که اصلا هیچی نگفت نگفت اصلا اگرمیخای بخر یه تعارفم نکرد دیگه ازهمون اول دیدم هیچکارنمیکنه برای عروسی خودم دستبکارشدم کفشمو رفتم بامامانموهمسرم گرفتم دسته گلم آنلاین سفارش دادم   هرکارمیخادکنه میگه اگه من بکنم باید مامانتم براپسرم بخره وگرنه من نمیخرم برات کلا از اول همه چیو یربه برمی کنه وگرنه کاری انجام نمیده ،ساعتم می‌خواستیم بگیریم مامانم گفت چون برات سرویس طلانخریدن منم ساعت نمیخرم براپسرش مگه دوتاساعت چقدرمیشع خودشون بخرن چجوری اونا هرچی میخان بخرن تامانخریم نمیخرن سرویس طلا هم رسمه پس بایدمیخریدن حالاک نخریدن دیگه قرار نیست منم ازهمه ی رسماپیر وی کنم منظورموکه میفهمین چی میگم؟خلاصه بازهم مامان من دلش سوخت برا شوهرم ساعت خرید اینم بگم تواین ۱سال ونیم ک ماعقدیم همش مادر شوهرم میگه که اینوداری توجهازت اونوداری؟بعدخودش همش میگه مارسم نداریم به پسرجهازبدیم تواین یکسالونیم هیچ کوفتی برای زندگی مانخریده ن فرش ن اینه کنسول هیچی کم  خلاصه همه چیو تحمل کردم تا رسیدم ب کارت عروسی  میگه من میخام مهمونامو تلفنی دعوت کنم مامانت خودش بره برامهموناش کارت بگیره ک اصلا توکتم نرفت باهاش بحثم شدگفتم یعنی ب مهمونام یه کارتم نمیخای بدی این چ عروسی میخای بگیری پس ک اونم پروترازاین حرفا هزارتا زرمفت دیگه زددوستان خواهشامشاوره بدین راهنماییم کنین اینسری دیگه نمیخام ساده ازش بگذرم میخام یه تصمیم درست حسابی بگیرم ی حرکتی بزنم روش پیلیزلطفا

زیاد بود ولی عروسی جداگونه اون برای خودش ون مهمونی بگیرن خانواده عروس برای خودشون اصلا درست نیست همه متوجه وخامت اوضاع میشن میگن حتما دعواشونه یا مشکلی پیش اومده اینا جدا جدا عروسی میگیرن من کمتر عروسی دیدم اینجوریه آخر پشت عروس و دوماد حرف میشه چکاریه آخه عروسیه اینجوری

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اسی از اول صحبتها 

همش گفتی مادرشوهر 

همش هم کوتاه اومدی سر لباس دیجی طلا 

کلا نقش همسرت و تو چیه 

بری تو زندگی خیلی اذیت میشی با دخالت‌هاش 

شوهرت چرا هیچ نقشی نداره 



آرزومه که بغلم کنی خودت،🥲🥲                                            دوست دارم با عشق تو پیر شوم🥲

ببین یه تجدید تظرکن در مورد زندگیت 

مشکل کارت عروسی نیس 

مشکل اینه تو هیچ حق انتخابی نداری 

مشکل اینه این زن اختیار زندگیتو دستش گرفته 

مشکل اینه 

تو رو آدم حساب نمیکنه 


آرزومه که بغلم کنی خودت،🥲🥲                                            دوست دارم با عشق تو پیر شوم🥲

اسم مادرشوهرت تو شناسنامه ات هست؟؟؟ 

شوهرت کجاست به سلامتی؟ 

 اصلی‌ترین نقش یک زن از نظر اسلام همین نقش خانه‌داری است منتها مهم این است که خانه‌داری به معنای خانه‌نشینی نیست. بعضی اینها را با هم اشتباه میکنند؛ وقتی میگوییم خانه‌داری، خیال میکنند میگوییم داخل خانه بنشینید، هیچ کار نکنید، هیچ وظیفه‌ای انجام ندهید، تدریس نکنید، مجاهدت نکنید، کار اجتماعی نکنید، فعّالیّتهای سیاسی نکنید؛ معنای خانه‌داری این نیست. خانه‌داری یعنی خانه را داشته باشید؛ در کنار داشتن خانه، هر کار دیگری که از عهده‌ی شما برمی‌آید و میل به آن و شوق به آن را دارید میتوانید انجام بدهید؛ منتها همه در ذیل خانه‌داری است. دیدار رهبر انقلاب با اقشار مختلف بانوان. 14دی1401

اسی از اول صحبتها همش گفتی مادرشوهر همش هم کوتاه اومدی سر لباس دیجی طلا کلا نقش همسرت و تو چیه بری ت ...

عزیزم همسرم پشت منه همشم به مادرش میگه گوشزد می‌کنه چون خرج عروسیوقراره مادر شوهرم بده اینکارارومیکنه و خیلی مادر شوهرم پروعه ونفهمه هرچی بهش میگی نمیفهمه

وای یاخدا چقدر رو مخ😐😐😐 بنظرم از کارت میشه گذشت از لباس عروس نباید میگذشتی، بعدم رسمه کارت عروسی ...

بخدا خیلی میگم و گفتم هزاران بار خیلی پروعه نمی‌دونم چیکارش کنم ولی توفکرمه یک حرکت بدی بزنم روش چیکارش کنم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز