هرچی دلش خواست بهم گفت بهم یه عالم بی احترامی کرد سر خانوادش ساعت ها باهام دعوا کرد خسته شدم خوب انقدر خانواده دوستید چرا ازدواج میکنید شب بهم شب بخیر گفت من نگفتم گفت چرا گفتم به خاطر بی احترامی هات دوباره دعوا کرد یرم از دستش درد گرفته مامانش یادش میده به نظرتون؟