من باردارم
برای دیشب شام دعوتشون کرده بودیم
من دیروز صبح خوردم زمین ، خیلی نگران شدم رفتیم بیمارستان ۶ ساعت بستری م کردن که علایمم رو چک کنن
حالا خداروشکر چیزی نبود ولی من دیگه نمیرسیدم تا بیایم خونه هوا تاریک بود نمیشد مجبور شدیم عذرخواهی کنیم مهمونی رو کنسل کنیم
حالا بهش برخورده🫤 زنگ زد گفت چیشده ، بهش گفتم
بهش برخورد گفت ما که نمیخواستیم برای شام زحمت بدیم و ی لحظه میومدیم خودتون ببینیم 😐😂
یعنی فکر کرد من دروغ میبافم؟!
حالا امشب دعوت کردم خدا بخیر کنه باز ب تیکه میندازه من شیش ماه بعد میفهمم تیکه ش چ معنی میداد 🫤😂
چون بچه م پسر شده میخواستم باهاش خوب بشم دیگه که سر خودم نیاد
خودش نمیخاد نمیذاره