شوهرنامردم میگه بهتر از تو پیدا میکنم درخواست طلاق داده

شوهر نامردم میگ میرم بهتر از تو پیدا میکنم اینو دو سه بار گفته

البته قبلا هم یبار گفته بود میرم یکی دیگرو میگیرم از حرص تو باهاش خوب رفتار میکنم

و اینکه وقتی اومد خاستگاری فقط ی ۲۰۶ داشت

بعد عقد کردن با من یهو کلا شرایطش عوض شد و خونه و ماشینای دیگ و زمین اینا گرفت برای خانوادشم همه چی می‌گرفت

اینم بگم من خودم قشنگ و خوش هیکلم بدون ورزش اینا یعنی بقیه میگن شوهرمم همیشه میگفت قشنگی ادن نمیتونه خودشو کنترل کنه جلوت یا همیشه از هیکلم تعریف میکرد

این حرفش خیلی دلمو شکسته وقتی میگ دلم میشکنه ولی ب روش نمیارم

دلم نمیخاد شوهرم مال زن دیگ ای بشه با اینکه اذیت زیاد شدم از دست خودش و خانوادش همه جوره

حالام خودش رفته درخواست طلاق داده بعد سه سال عقد

مهریمم ۲۱۴ تا بود گفت ببخش ببرمت سر زندگی بخشیدم ۳۰ تاش مونده ی هفته برد سر زندگی جهاز ریختم خونش بعد با خانوادش دعوای ساختگی راه انداختن با برنامه ریزی منو بدون حجاب انداخت بیرون خودش

مادرشم میگفت باید بری نباید اینجا بمونی

اینم بکم تو دعوا سرشو شکست بعد از من شکایت کرده همه جا هم الکی گفته زنم سرمو شکسته

بعد ۴ ماه ک من خونه بابامم چند روز پیش دیدمش یعنی خودم رفتم بعد اومد نشست صحبت کردیم گریه کردم بغلم کرد سرمو گذاشت رو پاش موهامو ناز کرد همش میگفت گریه نکن قوی باش بهش گفتم میری واسع یکی دیگ عروسی میگیری چجوری دلت میاد من زنتم میگفت واسه اونم نمیگیرم

وقتی بوسم می‌کرد چشاش بسته بود نمیدونم نشون دهنده دوس داشتنه وفتی چشش بستست؟؟

ب نظرتون دوسم داره؟ اصلا نمیفهمم چرا داره گند میزنه ب زندگی وقتی خانوادش مقصرن

زندگیم شده لجبازی انگار باهام لج کرده انگار ک نه مطمئنم لج کرده خودشم میگفت

خانوادش نمیزارن با هم بمونیم حسودن

بهم زگیل تناسلی هم داده چندساله

امروز فهمیدم مادربزرگ شوهر نامردم (مادر پدرش)

مشکل روانی داشته خدابیامرز و از بس بین عروس هاش از این دست ب اون دست شده خودشو دار زده (چندین سال پیش)

یکی از عمه هاشم باز مشکل روانی داشته خدابیامرز و فوت شده دلیل فوتشون اما چیز دیگه ای بوده

خواهرانه راهنمایی کنین لطفا ممنونم