بچه ها من ظاهرم واقعا خوبه تقریبا بین دختر خاله هام از همشون بهترم همه همیشه از ظاهرم تعریف میکنن خب بعد دیروز عروسی یکی از آشناهای نزدیک بود من رفته بودم آرایشگاه کلی بخودم رسیده بودم
بعد یکی از آشناهامون که تازه عروس گرفتن برا پسرشون دختر اون تا منو دید زد رو شونه تازه عروسه و گفتش ببین فلانی داره میاد و خندیدن ومنم متوجه شدم خیلی ناراحت شدم خب
فرداش زنگ زدم به عمم گفتم که متوجه شدم که دختر وعروست منو مسخره میکردن و اگه چیز مسخره ای باشه و بخوان بخندن خب شوهرای خودشونو بزارن جلوشون تا صب بخندن بسکه عالیین با منظور گفتم چون واقعا واقعا اصلا خوب نیستن از لحاظ ظاهری خب من بخدا قصد مسخره کردن نداشتم فقط خیلی زورم اومد اخه من به دختر اونا قبلا خیلی محبت کرده بودم و دوسش داشتم