این خواهر شوهر من ول کن نیست و هر سری باهاش یه داستان جدید دارم. دیشب تولد شوهرم بود و من و خانواده ام چقدر تلاش کردیم و زحمت کشیدیم سوپرایزش کنیم. کلا یه خواهر داره شوهرم. اونم بهش گفتم خودشو زده به اون راه و گفت حال ندارم بیام. دقیقا تو همین شب که میدونه میخوایم سوپرایزش کنیم زنگ زده بهش که بیا اینجا من فشارم رفته بالا. چقدر منتظر شوهرم موندیم و خورد تو ذوقمون. من باور کرده بودم حالش بده تا وقتی که شوهرم خودش برگشت گفت فشارشو گرفتم قندشم گرفتم هیچیش نیست. یعنی عین فلفل قرمز دارم منفجر میشم. چیکار کنم؟