اون ازودواج اولشه ولی منازدواج دوممه با مخالقت خانواده هاازدواج کردیم اولا خیلی عاشق هم بودیم ولی بعد ازدواج این کلا تغییر کرد باخانوادش هم ی حیاط میشینیم کلا همیشه پیش اوناهس حتی برای خوابیدن شب ها هم تو حیاط میخوابه اصن با من و بچم وقت نمیگذرونه اصن هم رابطه نداریم تو ماه یا دوماه شاید ی بار،همش ازم ایراد میگیره گاه میگه زن بیوه گرفتم گاه میگه پوستت تیره هس میگم قبل ازدواج نمیدیدی همش پیش خانوادش بهم تیکه میندازه بد بد نگامیکنه، امروزم گفتم منو ببر یکم خونه پدرم گف از من دس بکشین حاضرم ۲۰۰میلیون بدم از زندگیم بری بخدا،بامشاور حرف زدم همه چیمو گفتم اونم گف طلاق بگیر ازاین برات شوهر درنمیاد.شماجای من باشین چیکارمیکنین