با یکی از خواستگارم داشتم آشنا میشدم تو یه پروسه۶ماهه
پدرش پیشنهاد محرمیت داد من رد کردم
با خانوادم مطرح کرد اونا اوکی دادن
شبی کاومدن شب نشینی واس آشنایی بیشتر باباش خیلی شیک خواست صیغه بخونه
پدرمم چون همکار چندینو چند سالش بود اوکی داد
نظر منم شد کشک
از وقتی صیغه خوندن ی مدلی شدن نسبت بهش
رفتیم بیرون یک لحظه دستشو رو دستم گذاشت از حرارت پوستش داشتم کلافه میشدم
دوست ندارم باهاش حرف بزنم
کنارش زمان کنده انگار
چیکار کنم خانوما
بهم بزنم میترسم بگن سریع محرمیت خوندن عیب طرف مشخص شد
خواهرم میگه اولشه عادت نداری