🎎- کِلِر عاشق عروسک چشمآبیِ مو سیاهش بود، انقدر که هرروز باهاش بازی میکرد؛ تا اینکه یک روز بدون هیچ دلیلی سرش رو از جا کَند.
🎎- حالا دیگه عروسک تنهایی بازی میکنه...
🪦🪦تنها آدم روی کره زمین تو اتاقش نشسته بود که یکی در زد.....
🪚🗡صدای نفس نفس زدن هامو میشنیدم پشت درخت قائم شدم و برگشتم تا ببینم اون مرد کجاست از چیزی که دیدم وحشت کردم اون مرد جسد منو روی زمین میکشید....
🤹🏿♀️🗿روی دیوار خونه مادربزرگم یه تابلو خیلی عجیب بود یه زن با صورتی کنده شده که موهای ژولیده داشت از مادربزرگم پرسیدم چرا این تابلو اینجوریه ولی اون بهم گفت اون تابلو نیست فقط یه آینه است....
⚰🩸مادرم منو برای شام صدا زد بهش گفتم الان میام ولی یادم اومد اون یه هفته است خونه نیست
🌃شوهرم رو برای تولدش قافگیری کردم ولی اون فقط گریه میکرد و میگفت تنهام بزار تو چند ساله که مردی.....