بچه ها بگم من ۱۸ سالمه و تهرانم و پشت کنکوری
ایشون ۲۲ سالشه ، مشهده ، دانشجو دندانپزشکی مشهد
الان چند هفته ایه که با هم حرف میزنیم ، اول به بهانه یک پرسیدن رتبه و.. اومد پیوی
بعد پیشنهاد داد که با هم باشیم
من قبول نکردم
گفتم به خاطر کنکورم نمیتونم نمیتونم رابطه عاطفی قبول کنم
گفت باشه و اینا و همچنان ما با هم حرف زدیم
به خودم اومدم دیدم من قشنگ وسط رابطه عاطفیم
خیلی پسره خوب و مودب و آقاییه
خیلی هم قربون صدقم میره
من آدمی نیستم که خیلی بخوام قربون صدقه برم
ولی خیلی خشک هم نیستم ، بیشتر با رفتارام نشون میدم که دوسش دارم
امروز گفت از دستت خسته شدم و ...
منم قاطی کردم گفتم از این فرصت استفاده کنم رابطمون تموم بشه به درسم ضربه نزنه
گفتم جدا شیم ، من نمیخوام
نشست گریه و قسم خوردن و گ.ه خوردن که من امشب میرم خودمو میکشم
منم دلم سوخت دوباره باهاش حرف زدم
ولی دلم نمیخواد تو سال کنکورم باهاش باشم
اینم بگم که کلا پسر خوبیه ، حتی گاها تست میفرسته حل میکنم و تشویق میکنه
ولی بگید چیکار کنم ، یوقت لطمه نزنه به درسم:(