اوایل ک عروسی کرده بودیم برادرشوهرم ک
مجرده باشوهرم اومده بود خونه
من استامبولی گذاشته بودم ک برنج خوب دم نکشیده بود دخشک شده بود
وای سرسفره برنج زیر دندوناش صدا میداد انگار برنج خام تودهنش بود
وای یادم می افته عرق شرم میریزم😆😆😆😆🤣🤣🤣سم خالص
عوضش براش زن بگیر
من یبار دعوت کرده بودم.برنج شفته ها.یه جیزی میگم یه چیزی میشنوی.برادرشوهرم هی خورد هی گفت وای چه خوشمزس.اخرش گفتم بابا میدونم خمیر شده چرا خجالتم میدین انقد؟گفت نه به خدا من برنج اینجوری دوس دارم بعدم به خانومش گفت مگه نه؟اونم تایید کرد.خیلی حالمو خوب کرد حرفاش
😁😁😁😁😁😁
لطفا یه صلوات بفرستید برای حاجت رواییم 🥹 😭
🤣🤣🤣 فدای سرت منم خیلی وقتا اینجوری خرابکاری میکنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
