2777
2789

دیده شوهرش با یه زن دیگه که خیلی هم باز لباس پوشیده بوده داره بدمینتون بازی میکنه...دوستم نشسته نگاه کرده تا تموم شده و زنه با یه دختره دیگه رفتن و شوهر اینم با دوستاش رفتن دوچرخه سواری...تا اینکه دوستم باهاش تماس گرفته که منم اومدم پارک بیا باهم برگردیم خونه...رفتن خونه بهش گفته که دیده با اون خانمه داشته بدمینتون بازی میکرده...شوهرش هم گفته زنه اومد بهم گفت میشه بهم یاد بدی خیلی بدمینتون دوست دارم یاد بگیرم..منم دسته بازی رو دادم بهش و یکم بازی کرد رفت...شوهرش گفته تو که منو میشناسی برا چی ناراحت شدی!!! شما باشید بهتون برمیخوره؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من بودم‌نگا نمیکردم همون موقع میرفتم دسته رو از شوهرم میگرفتم میگفتم بیا عزیزم خودم یادت میدم

شوکه شده فقط نشسته نگاه کرده با حرص...تازه شوهره میگه تو که منو میشناسی چرا اینو گفتی!!!! طلبکار هم شده!!! مرد خوبیه منم میشناسمش ولی اینکارشو خوشم نیومد محصوصا که خانمه میگه خیلی بد و باز لباس پوشیده بوده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز