چقدر بعضی از مردها عوضین قکر نکنید با فیلنهای ترسناک خیلی فاصله داریم

یادمه چندسال پیش یه فیلمی دیدم شوهر سعی داشت زنشو دیوونه جلوه بده بعد میگفتم مگه میشه!!تااا گذشت نانزد کردم یادمه مثلا دستشو اورد بالا منو بزنه که من شوکه شدم گفتم میخواستی منو بزنی میگفت توهم زدی میخواستم صورتمو بخارونم،یا خیانت کرده بود میگفت توهم زدی تو میخوای ابروی منو ببری،یا مثلا فکر کنید یه چیز بی ارزش حواستون نبود از دستون میفتاد یا مثلا لباسی که قبلا پوشیده بودید از نظرش اوکی بود و دوباره میپوشیدی یهو میکفت این کوتاهه اونم برای تو خونه نه بیرون،یا مثلا خرید چیزی یا مثلا بیرون لباس خاصیو فقط نگاه میکردم یه جوری پرخاش میکرد و عصبانی میشد که تواز قصد داری اینکارارو انجام میدی ک منو عصبانی کنی،یا مثلا یه بار فحش بد داد جوری میگفت من نگفتم که توهم میزدم شاید من اشتباه شنیدم،حتی جلوی بقیه جوری اینارو انکار میکرد که هیچ کس باورش نمیشد حرفهای منو،یا مثلا تمام طلاهامو دادم خونه بخره خرید زد به اسم مادرش بعد گفتم من طلاهامو دادم چرا به اسم مادرت زدی یه جوری دعوا راه انداخت ک من عذرخواهی کردم اخر سر،یا یه گوشی قدیمی پیدا کردم تو وسایلاش توش پر عکس انچنانی زن و دختر و شماره ی کلی دخترو از یکی دوتازن داشتن لباس میپوشیدن حالا دوست دخترش بودن یا چی یواشکی عکس گرفته بود تو اون گوشی نگه داشته بود بعد فهمید دیدم یه کاری کرد باز من عذرخواهی کردم، یا مثلا ولنتاین بود یادمه دیدم حتی یه تبریکم نزد بعد ناراحت شدم فرداش گفتم یه تبریک میتونستی بگی یه شاخه گل میتونستی بخری،بعد میدونستم واقعا نمیخواسته تبریک بگه و کاری کنه ک من عادت کنم پس فرداش با پولی ک دوماه قبلش خودم بهش داده بودم واسم گوشی بخره همون گوشی رو دیدم گذاشته تو باکس کنارش یه شیرکاکایو گداشته بعد با یه حالتی که به من کلی عذاب وجدان میدادمیگفت من همون لحظه ای ک تو گفتی یادت نیست من داشتم اینارو میخریدم بعد جوری عذاب وجدان میداد ب من ک من عذرخواهی میکردم چقدر دلم واسه خودم میسوزه چقدر گریه میکردم یکی حرفامو باور کنه ولی نمیتونستم ثابت کنم تا اخرش ثابت شد بهشون!!چه روزای دارکیو گذروندم امیدوارم این یه سال کذایی با پاک شدن اسمش از شناسنامم از مغزمم پاک شه،