دیروز رفتیم اشتیشون بدیم مامانم بجا اینکه کوتاه بیاد چیزی نگه یکم کوتاه بیاد بابام میگه من نمیخام طلاق بگیره بره مامانم برگشته بهش میگه خونه خونه ای منه تو گمشو بیرون وقتی آشتی بودن هم همینو میگفتااا به بابام بابام میخواست به شوخی چیزی بگه یا یکاری کنه میگف گمشو بیرون خونه خونه ای منه ... الان زنگ زده به شوهر من که بیا ما رو ببر دعا نویس دعا بگیرم آشتی کنیم بخداااا اینا برام ابرو نزاشتن برام جاریم فامیلمون الان میخاد همه جا جار بزنه خانواده شوهرمم میفهمه چطوری میتونم به رو کسی نگا کنم از شوهرمم خجالت میکشم دیگه نمیتونم تو روش نگا کنم دلم میخاد اب شم برم زیر زمین 😭😭