ابدا اسمشو جلوم بیاره حالم بد میشه خودشم سنگین شده باهاش
چون میدونه شوهرم من تاحالا بهش هیچ بدی نکردم واقعا عروس بدی نبودم هر موقع کار داشت با جون و دل براش انجام میدادم اینم جواب خوبیمه اما من هر موقع کار داشتم بهونه میاورد و زیرش در میرفت
دلیلی نداشت اینو بگه ،خیلیا با ازدواج خیلیا مخالف بودن اما وقتی دیدن زوج خوبی هستن میفهمیدن اشتباه فک میکردن اما خوهرشورم اخر زهرشو ریخت و گفت
اخرین سوالم بهش این بود که با گریه قسمش دادم توروخدا تو این هفت سال چه بدی بهتون کردم که این حرفو زدی و تازه خیلی اذیتای دیگه که تحمل کردم اما این حرفو نتونستم هضم کنم چون دیگه راه نداشتم
بهم با پررویی تمام گفت تو عروس بدی نیسی عیچ بدی هم ندیدم ازت اما نمیخواستمت الانم هرکار کردم اذیت شدی چون دوست نداشتم از اول ....اخ اصلا یادم میاد دلم از اول میشکنه
بخاطر وضع مالی پدرم نمیخواستن منو