اومد گف چیکار میکنی سرت همش تو گوشیه؟ بذار بیام ببینم چیکار میکنی
منم نینیسایت بودم چون تاپیکای زیادی از کتکای خونوادم و این چیزا زدم ترسیدم اونارو ببینه زود از گوگل اومدم بیرون
اومد گوشیمو گرفت گفت تو چی بودی که زود در اومدی؟ داشتی چه غلطی میکردی؟ بذار زنگ بزنم به شوهرت(عقدیم) بپرسم که باهاش حرف میزدی؟ جلوشو گرفتم گفتم ول کن بهش اینطوری بگی چی فکر میکنه دربارم. گفت چرا نگرانی چی درموردت فکر کنه حتما کاری کردی😑
بعد همه جای گوشیمو گشت منم تو تلگرام چنلایی دارم که درمورد رابطه ج هست که آموزش میدن اونارو دیده گفته پس فیلمای بد میدیدی😑 (اون تبلیغای زشت رو میگفت که تو هرچنلی ممکنه بذارنشون)
بعد رفت چتای من و همسرم رو دید جلوشو گرفتم. رفت داخل یه کانالی یارو مرد بود از اون تریدرا که اسم و عکس خودشونو میذارن رو کانالشون(تو کانالشم نبودم کانالش اسپانسر پرو.کسی بود) گفت این کیه اینو زیاد دنبال میکنی انگار😑
وای اعصابمو خراب کرده مطمئنم یه سوتی ای خواهد داد که همسرمو نسبت به من حساس کنه این مردک شکاکه بی شعور😑 جالبه مامانمم جلوشو نمیگرفت😑
دوران تجردم همیشه گوشیمو چک میکرد حتی نمیتونستم عضو گروهی چیزی بشم حتی نمیتونستم اینستا داشته باشم حتی نمیتونستم رو یه پسری ریپلای بزنم چون یه بار ریپلای زده بودم نوک چاقو رو تو کمرم فرو برده بود😑
و حس میکنم از این بیشعور یاد گرفتم شکاک بودنو نسبت به همسرم هی شک میکنم البته الان سعی میکنم خودمو درست کنم. ولی نه بابامو نه مامانمو نمیبخشم