داشتیم صبحانه میخوردیم من لقمه مربارو گذاشتم تو دهنم شوهرم ی چیزی گفت من خندیدم یهو ی تیکه بزرگ پرید تو نای ام قشنگ احساسش کردم😵💫😵💫
هرچی تلاش کردم نفس بکشم نشد
دوییدم تو حیاط ...هی نفس میکشیدم بزور اون هی میرفت پایین تر😐 شوهرمم اروم میزد پشتم هی میخواستم بگم محکم تر بزن نمیتونستم حرف بزنم😑😑
ی لحظه چشام بسته شد بی حال شدم خواستم بیوفتم
گفتم یبار دیگ تلاش کن
بزووور ی لحظه تونستم سرفه کنم درجا خارج شد
دیگ خوب شدم هی سرفه کردم
الان هنوزم ک هنوزه من قفسه سینه و نای ام درد میکنه یکمم حرف میزنم اذیت میشم
چیکار کنم یعنی چیزی مونده اون داخل؟
هنوزم درد دارم