مامانم رفته خونه باباش مهریشو میخواد
بابام هم گفته نه مهریتو میدم نه طلاق آوارت میکنم
منو بابام داداش کوچیکم داشتیم از محله ی که داییم میشینه رد میشدیم
دایم با صدای بلند گفت
هوییی هوییی
از حلقومت میکشم بیرون هویی
هویی فلان بسان😐
به بابام گفتم چرا چیزی نگفتی
گفت من با هرجماعت سگی حرف نمیزنم😐
باید یه چی میگفت