خببب یه مدتیه که خیلی داریم تلاش میکنیم تا زندگیمونو سامون بدیم .جفتمونم کم میخریم کم میپوشیم کم میگردیم تا زندگیمون به یه ثباتی برسه 🙂کنارش زندگی ساده و رویاییمونم میگذرونیم .
ما نه کافه های لاکچری میریم نه کادو های گرون برای هم میخریم نه هر شب و هر شب رستورانیم 🦋
امشب شام مورد علاقشو پختم .خونه رو دست گل کردم .خودم دوش گرفتم موهامو اون مدلی که دوس داره بستم .همسرم خیلی زحمت کشه صبح ۸ میره سرکار ۱۰.۱۱ میاد دوس ندارم وقتی میاد خونه لا به لای اینهمه سختی زندگی خسته تر شه .ما با چیزای ساده همو خوشحال میکنیم چشممون رو روی زندگی بقیه بستیمو خودمون با کسی مقایسه نمیکنیم .من الان ۲۳سالمه ۶ساله که باهمیم .همسرمم ۳۳سالشه (گفتم که بدونین دوران نامزد بازی و سوسول بازیمون نیس😂باد کلمون رفته ).
بیصبرانه منتظرم بیاد دقیقا مثل اولین باری که دیدمش🥲❤
خسته میاد میدونم ولی هیچوقت توی ذوقم نمیزنه .منم درک میکنم له بیاد و زود بخابه زندگی ینی همین...
خاستم حس خوبمو باهاتون به اشتراک بزارم .
دوستون دارم 🦋