2777
2789

بچه ها

یه ساعته اشکم بند نمیاد

من و مامانم عصری رفتیم پیاده روی 

نیم ساعت رفت نیم ساعت هم برگشت

یه سگ کوچولو دنبالمون میومد مامانم گفت حتما داره میره خونشون

داشتیم برمیگشتیم با ما برگشت

مامانم اعصابش خورد شد

وایساد جلوش پاشو محکم کوبید به زمین که اون سگ بره 

من گفتم دیگه این کارو نکن

اون میترسه الان قلبش تند میزنه به ما چیکار داره آخه؟

اون‌کوچولوعه قلبش تند میزنه الان

خلاصه مامانم گفت اوکی

اومدیم صد متری خونمون

مامانم داشت با زن همسایه حرف میزد

این سگه هم کنار ما موند

یهو صداش اومد

ماشین زد کشتش😭

قلبمممم آروم نمیشه

فک میکنم اگه من اجازه میدادم مامانم دعواش کنه و اون بره الان زنده بود

واقعا حالم بده


   

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اجل دورش بوده خودت رو مقصر ندون اگر اینطوری نمی مرد یجوری دیگه میمرد

میدونم شاید یه سری ها که درک نمیکنن علاقه ی آدم ها به حیوون ها رو جبهه بگیرن

اما وقتی داشت جون میداد دلم میخواست من بمیرم اما اون جون نده

   

وای منم گریم گرفت چقد بد🥲🥲

اگر چه جنس شیشه ام ، ، قوی تر از همیشه ام ،، نبین نحیفه ساقه هام ،، درخت کهنه ریشه ام ،، همیشه بوده باورم ،  که با تو من برابرم ، ، اگر قویِ بازوهات ،، بجاش منم یه مادرم... به ازین چه شادمانی که تو جانی و جهانی⭐️.  از طایفه نوریم ما تیره نمیمانیم🌚 مذهبی ها ، زن ستیز ها ، موافقین کودک همسری ، افراد بدون هدف و بی هویت از نظر اجتماعی و دارای هرگونه اختلالات روانی از بحث با من اجتناب کنید☁️

درکت میکنم آدم اون لحظه واقعا غمش میگیره با وجودی که اصلا مقصر نیست

ما هم قمری بالکنمون جوجه اش یبار افتاد،من گفتم برگردونیم سرجاش که دوباره خودش انداختش و مرد. منم حس تو رو دارم و کلی گریه‌ کردم

ماورای باورهای ما، ماورای بودن ها و نبودن های ما، آنجا دشتی‌ست فراتر از همه‌ی تصورات راست و چپ؛ تو را آنجا خواهم دید.        

درکت میکنم آدم اون لحظه واقعا غمش میگیره با وجودی که اصلا مقصر نیستما هم قمری بالکنمون جوجه اش یبار ...

اصن گیریم من مقصر نباشم

قبول

من اونو دوسش داشتم

یه سگ سفید بازیگوش بود

خیلی ناز بود

خیلیییییییی

من دوسش داشتم

صداشو که شنیدم قلبم تیر کشید 

   

گلمممم چه وحشتناک..من ی بار ی توله سگ داشت هی می‌رفت وسط خیابون من باینکه به سگ دست نزده بودم اما بغلش کردم از بغل خیابون و بردمش گوشه ...چندروز تو فکرش بودم دنبالم میومد ولی خیلی کوچولو  بود ..به شوهرم گفتم خدا کنه زیر ماشین نرفته باشه دیگه...حال توروهم درک میکنم

دختر قشنگمممم خیلی دوست میدارم...

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز