عموم پاش شکسته بود زنگ زد گفت از کالاپزشکی بغل خونتون برام عصای زیربغل بگیر، گرفتم با مترو ببرم براش، اقا یه احترامی به ما میذاشتن
هی ملت میگفتن بیا جای من بشین، یکی بیسکویت میداد، یکی مشاوره پزشکی میداد خلاصه که خیلی باهام خوب رفتار کردن، الان دوساله هر جا میرم با همونا میرم