نمیتونم خوشحالی کنم همش به ته همه چیز فکرمی‌کنم ،مثلا میگم چرا ازدواج کردم وقتی قراره همه اخر بمیریم چرا باید انقدر انرژی بزاریم ،با خودم میگم ایکاش هرگز بدنیا نمیومدم و اینجوری راحتز بودم مثل بیهوشی برای کسی که میخاد عمل کنه،همش ب ته همه چیز فکر میکنم،از مرگ شدیدا میترسم فوبیا دارم
خیلی وقتا اینا از اضطراب زیاااد پنهانه
ناموسا کاش زمان مرگمونو میدونستیم اه
منم اینجوریم شوهرم دیوونه شده از دستم
افسردگی داری شاید
تست افسردگی بده
و بقیه تست های شخصیتی بهت کمک میکنه
چرا می خوای خوشحال و راحت و ... اینا باشی؟
هرچه پیش آید خوش آید. ازدواج نکنی مگه نمیمیری؟
منم همینم حی میگم خدا کمبود محبت داشته مارو اوردع هزارتا قوانین مخصوصا واسه زنا گذاشته بعد تازه تهدیدم میکنه اگ به حرفام گوش ندین اگ سجده نکنین اگه.... میفرستمون جهنم خب بفرس جهنم واقعی ک همینجاس
افسردگی
خب مجردم باشیم میمیریم این ربطی نداشت به نظرم ولی در کل حق داری همه میمیریم منم همیشه میگم کاش اصلا نیومده بودم وقتی میخوام بمیرم
خب از نظره من طبیعیه که از مرگ بترسی
چون مرگ تا حالا برامون اتفاق نیافتاده و چون اتفاق نیافتاده و نمیدونیم چجوری قراره برامون اتفاق بیافته حس ترس داریم
مثل وقتی که میخوایم برای اولین بار بریم مدرسه
یا میخوایم برای اولین بار وارده یک شغلی بشیم
ولی خب تا قبل از اینکه تجربش کنیم سعی کنیم از نعمت ها و رحمت هایی که خدا بهمون داده لذت ببریم
فکر کن اومدی سفر
و بهت گفتن که در طول این سفر اگه فلان رفتار و فلان کارهارو رعایت کنی موقعه ای که برگردی خونه ات به راحتی بر میگردی
سعی کن از این سفری که اومدی به درستی لذت ببری و مراقب رفتار ها و کارهات و اعمالتم باش
خدا هم که قطعا صاحب این سفره مراقبمون هست دیگه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
